علی داودی | ||
|
در آستانه سال نو ایرانیان، نوروز، پرونده هستهای ایران، همچنان اصلیترین دغدغه باراک اوباما رئیسجمهور آمریکا باقی مانده است. باراک اوباما نمیداند که میان تعامل با ایران از راه گفتوگوی مستقیم یا سیاست اعمال تحریمهای جدید و به دنبال آن بهرهگیری از پتانسیل ناآرامیهای درونی در ایران کدام یک را برگزیند.
وی در این یادداشت مینویسد: نشانهها همگی دال بر این است که باراک اوباما در حرکت به سوی در پیش گرفتن راهکار تحریم است؛ اما این تحول نشان میدهد که سیاستگذاران آمریکایی در فهم جایگاه امنیت ملی و مسائل استراتژیک و استفاده از جنبشهای دمکراتیک داخلی برای تحت تأثیر قرار دادن برنامه هستهای ایران دچار برداشت اشتباه شدهاند. پیام تبریک سال گذشته (بیستم مارس 2009) اوباما با موجی از بدبینیها و خوش بینیها در درون ایران و در سطح نخبگان سیاسی همراه شد. بدبینها به این پیام نوروزی، عمدتا مخالفان محمود احمدی نژاد بودند؛ نخبگانی که اعتقاد دارند تغییر رئیسجمهور در آمریکا، الزاما به معنای تغییر استراتژی سیاست خارجی واشنگتن در برابر تهران نیست که اساسا با ماهیت و بنیاد جمهوری اسلامی ایران در تعارض است. این استاد ایرانی میافزاید: از این دیدگاه حتی اگر سیاست «تغییر» در رفتار آمریکا نسبت به ایران واقعی باشد، اکنون زمان مناسبی برای ایران در جهت نزدیکی با آمریکا نیست. خوشبینها عمدتا از گروههای سیاسی و نخبگان طرفدار محمود احمدینژاد رئیسجمهوری ایران بر این باورند که چرخشی در سیاستهای آمریکا در قبال ایران ایجاد شده و تهران باید از این فرصت پدید آمده کمال استفاده را ببرد. درست است که ایجاد تغییرات واقعی در سیاست خارجی آمریکا نسبت به ایران، راهی طولانی، سخت و پردردسر است، اما هماکنون تهران در موضعی است که با آغاز گفتوگوهای استراتژیک با ایالات متحده و با تمرکز بر پرونده هستهای ایران، میتواند معضلات راهبردی خود با این کشور را حل و فصل کند. در ادامه یادداشت منتشره در وب سایت دانشگاه هاروارد اضافه شده است: اما رخدادهای پس از انتخابات ریاست جمهوری در ایران، شرایط را کاملا تغییر داد. هرچند اوباما بر خلاف همتایان اروپایی خود ترجیح داد در روند مسائل داخلی در ایران به دلیل سابقه طولانی بیاعتمادی نسبت به آمریکا در ایران دخالت نکند، بن بست پدید آمده در مذاکرات هستهای، سبب شد که غرب به خود اجازه دهد تا به نوعی از آب گلآلود ماهی بگیرد و هم ایران را به واسطه فعالیتهای هستهایش تحت فشار تحریم قرار دهد و هم البته به نوعی در ماجراهای داخلی دخالت کرده و سعی در تضعیف نظام از درون داشته باشد. دکتر کیهان برزگر میافزاید: اما حرکت در مسیر راهبرد دوگانه اعمال تحریم علیه ایران و بهره برداری از پتانسیلهای مخالفتهای داخلی اندک تأثیری بر راهبرد و جهت پرونده هستهای تهران نخواهد گذاشت. بر خلاف پندار آمریکاییها، این استراتژی دوگانه در نهایت برنامه انرژی هستهای به عنوان یک موضوع استراتژیک و امنیت ملی را تبدیل به اهرمی برای اتحاد میان ایرانیها تبدیل خواهد کرد و برعکس تصور آمریکاییان منجر به ناکارآمدی سیاست تحریم و تهدید خواهد شد. با توجه به پراکندگیهای قومی در ایران و همچنین سابقه دخالتهای خارجی در این کشور، باور به ضرورت وجود یک دولت مرکزی قوی که وظیفه اصلی آن حفظ منافع ملی و تأمین امنیت باشد، جایگاه ویژه ای در ذهنیت ایرانیها دارد. از زمان انقلاب مشروطه در ایران در سال 1906 تاکنون، روند دمکراتیک شدن در ایران با پستی و بلندیهای بسیاری روبهرو بوده، اما هرگز متوقف نشده است. ایرانیها به جستجو در یافتن نقطه توازن خود در فرآیند دمکراتیک شدن سابقه طولانی دارند. در جریان انقلاب اسلامی در سال 1979، ایرانیها برای کوتاه کردن دست بیگانگان از دخالت در امور داخلی این کشور دست به براندازی نظام شاهنشاهی زدند. این عضو هیأت علمی دانشگاه در ادامه مینویسد: جهت حرکت جنبشهای دمکراتیک در ایران در راستای ایجاد تغییرات اساسی در ساختار و ماهیت قدرت با الگویی که غربیها در ذهن دارند، بسیار متفاوت است. در حالی که بخش اعظمی از مشروعیت دولت در ایران از مذهب و ایدئولوژی سرچشمه میگیرد، در اغلب موارد، قدم گذاشتن در راه پیشبرد دمکراسی، به نوعی با کاهش یا افزایش ضریب امنیت ملی ارتباط مستقیم داشته است. برای نمونه، دولت محمد خاتمی که دو دوره پیش بر مسند ریاست جمهوری در ایران تکیه زده بود، در اوج شکوفایی خود? نتوانست آن جنس از تغییراتی را که انتظار میرفت محقق سازد. همانگونه که بسیاری از اصلاحطلبها بعدها اعتراف کردند اصلیترین دلیل این شکست هم تعجیل این طیف در ایجاد اصلاحات بود. آنها میخواستند یک شبه اصلاحات را عملی سازند، غافل از آنکه واقعیتهای سیاسی موجود در ساخت قدرت و سیاست مانع از آن میشد. وی میافزاید: اما موضوع «امنیت ملی» در مقابل مقدسترین مفهوم از منظر دولتهای ایرانی بوده، به گونهای که برای حکومتها، مشروعیت و حق حکومت کردن به همراه میآورده است. یکی از اصلیترین دلایل موفقیت نظام کنونی در ایران، توانایی آن در بسیج افکار عمومی پیرامون محوری به نام امنیت ملی بوده است. جنگ هشت ساله ایران و عراق و مقاومت ایرانیها در برابر حمایتهای غرب از عراق، خود نمونهای بارز از این امر است. با توسل به همین بحث امنیت ملی بود که دولت توانست در کوتاهترین زمان ممکن به ناآرامیهای پس از انتخابات در ایران پایان دهد. به تازگی نیز دستگیری عبدالمالک ریگی، عنصر تروریست که مسئول کشتارهای بسیاری در جنوب شرق ایران است، موفقیتی عمده برای دولت در راستای تقویت امنیت ملی به شمار رفته است. در این باره باید گفت، تاریخ اثبات کرده است که در انتخاب بین دو حوزه امنیت ملی و دموکراتیک کردن ایران، این امنیت ملی بوده که توانسته به عنوان عنصر کارآمدتری در دست حکومتها در بسیج عموم مردم مورد استفاده قرار گیرد. نکته جالب اینجاست که دخالتهای خارجی در این امور، سرانجام به سود حکومتها در ایران تمام شده، به گونهای که مردم برای حفظ امنیت ملی پشت سر نظامهای سیاسی قرار گرفتند و البته در برخی موارد نیز از خیر دمکراتیک کردن کشور نیز گذشتند. بسیاری از کارشناسان بر این باورند که نزدیکی ایران و ایالات متحده بدون برقراری اجماع بین نخبگان تصمیمگیرنده و حاکم در ایران، هیچگونه نتیجهای به دنبال نخواهد داشت. محمود احمدی نژاد، بیش از هر رئیسجمهوری دیگری در ایران، راه را برای گفتوگویهای استراتژیک با واشنگتن هموار ساخته است. با اصرار بر تولید و چرخه مستقل سوخت هستهای، او توانست در میان نخبگان سیاسی بر یک مسأله مهم امنیت ملی و ژئواستراتژیک اجماع ایجاد کند. امروز برنامه هستهای ایران این پتانسیل را دارد که ایران و ایالات متحده را وارد گفتوگوهای استراتژیک کند. همزمان، احمدینژاد با حضور فعال در عرصه دیپلماتیک و نقش آفرینی در بحرانهای عراق، افغانستان، لبنان و فلسطین به نخبگان ایرانی فهمانده است که گفتوگوی دیپلماتیک از موضع قدرت و در شرایط برابری سیاسی در مسایل منطقه ای به سود منافع استراتژیک و امنیت ملی ایران است. دکتر برزگر در پایان یادداشت خود مینویسد: با رسیدن سال نو در ایران، اکنون پنجرهای دیگر به روی باراک اوباما برای گفتوگو با تهران گشوده شده است. اوباما میتواند با تأکید بر گفتوگوهای استراتژیک وارد مصالحه با ایران شود. تلاش برای اعمال دور جدیدی از تحریمها ضد ایران و یا دخالت در ناآرامیهای این کشور در درازمدت به ضرر واشنگتن خواهد بود و هرگونه فرصتی را برای گفتوگوهای مستقیم و راهبردی از بین خواهد برد. آمریکا همچنان نیازمند همکاری ایران برای کمک به بهبود اوضاع سیاسی و امنیتی منطقه است. ورود به گفتوگوهای استراتژیک، تنها شانس کسب همکاری تهران است. در این چهارچوب، آمریکا باید بداند که یک ایران ضعیف و با شکافهای داخلی اساسا وارد هیچ گونه مذاکره با آمریکا نخواهد شد. تنها یک ایران قدرتمند و یکصدا میتواند مشروعیت لازم داخلی برای گفتوگوهای مستقیم پس از سی سال را فراهم کند. و در پایان باید یادآور شد که تلاش اوباما برای همراهی چین، روسیه یا عربستان سعودی در تشدید تحریمها علیه ایران راهکاری کوتاه مدت است. آمریکا باید به دنبال راهکاری با کارآمدی درازمدت باشد که بنیاد آن بر ایجاد تغییرات واقعی و با هدف فراهم کردن زمینههای گفتوگوهای استراتژیک با ایران بر مبنای بازی برد ـ برد استوار باشد. [ دوشنبه 89/1/16 ] [ 2:34 عصر ] [ علی داودی ]
[ نظرات () ]
|
|
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |